سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جم جمه
هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش نه پشتى تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند چنان زى که در تو طمع نبندند . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   یوسف نکوئی  

چهارشنبه 86 اسفند 29  6:28 عصر
قدمت نوروز

به نقل ازنوشته آقای امیر فریدون گرکانی :

« روزاول فروردین یا "هرمزد روز" نزد ایرانیان آغازسال نو وجشنی بزرگ و باستانی به نام نوروزاست.


 این زمانی

است که روزو شب برابرند و طبیعت دوره سرما را پشت سرگذرانده ، موسمی معتدل را شروع میکند و زمین ازخواب

زمستانی بیدار شده ، جنب وجوش حیات را از سر میگیرد..

بی گمان نوروز به دوران کهنی مربوط میشود که خورشید نزد اقوام هند و ایرانی ،ایزدی بزرگ به شمار میرفت وآیین

نوروز یکی از مراسم دینی مربوط به این ایزد(فرشته- یار و یاور) بوده است.

دراساطیرایرانی ، نوروزجشن خلقت نخستین انسان"کیومرث" است. کیومرث درکتب پهلوی نخستین بشرو درشاهنامه

به عنوان نخستین پادشاه آمده است وبنا به این روایات او بود که در نوروز آیین پادشاهی را رسم نهاد.

در شاهنامه در این مورد چنین آمده است :

" پژوهنده نامه باستان

که از پهلوانی زند داستان

چنین گفت که آیین تخت و کلان

کیومرث آورد ، کو بود شاه

چو آمد به برج حمل آفتاب

جهان گشت با فر و آیین و تاب

بتابید ز انسان ز برج بره

که گیتی دوان گشت از او یکسره

کیومرث شد بر جهان کدخدای

نخستین به کوه اندرون ساخت جای"

بازبنا به روایات دیگر(بعد از اسلام)"آغاز گردش اختران درافلاک ازهمین روزنوروز بوده است"...وضع این روز را

به کیومرث نسبت میدهند. چنین گویند که این روزاز زمان توفان مانده (توفان نوح) که بعد ازاستقرارکشتی دراین روز،

اهل سفینه(کشتی) برخود مبارک دانستند که هرسال به عبادت و سرورگذرانند واین رسم مستمر بود. آفتاب در روزاول

فروردین به نقطه اعتدال تحویل نمود و جمشید امر کرد درآن روز جشنی عظیم کردند وآن روز را نوروز نام کرد و به

تجدید رسم کیومرث پرداخت و دربعضی تواریخ مسطور است که "چهل مناره استخر فارس" ازبناهای اوست(جمشید)

و آثارعدالت و رعیت نوازی دراین روز از او به ظهور رسیده است وقواعد نیک بنیاد نهاد و مردمان را فرمود که هر

سال که فروردین نو گردد ، جشن نمایند و آن را نوروز دانند...

جمشید داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم ، شما نزد من آیید ، هرچه در او داد باشد مرا بنمایانید تا

من آن کنم . ونخستین روزبه مظالم نشست و"هرمزد روز" بود ازماه فروردین. پس آن روز را نوروزنام کرد وتاکنون

سنت گشت...یک روایت دیگر از منصور ثعالبی است که در تاریخ خود نوشته است :

«جم (جمشید) امرکرد تا تختی ازعاج و چوب ساج برای او بسازند و آن را با دیبا مفروش کرد و برآن نشست و به

شیاطین( دیوان) فرمان داد تا او را به روی شانه هایشان درمنطقه ای که بین زمین و آسمان است حمل کنند و او را در

یک روزازدماوند(کوه) به بابل بردند و آن"روز اورمزد" ازماه فروردین بود و روزاول بهار بود که آغازسال و تجدید

حیات زمان و بیداری زمین بعد ازخواب زمستانی است و مردمان می گویند این روزی نو و عیدی میمون با نیرویی

بیشمارازپادشاهی خارق العاده است واین روزکه نوروز میخوانند عید اصلی شان محسوب میشود وازاینکه پادشاهشان

به آن درجه ازعظمت رسیده است و به نیک بختی آن پادشاه و توجهات دولت او که راحتی وایمنی و سلامتی و ثروت 

بدیشان داده است خدایشان "اورمزد" را ستایش میکنند واین عید سعید را با خوردن وآشامیدن و نواختن آلات موسیقی

جشن میگیرند و به شادی می نشینند.»

برگزارساختن نوروزبه زعم ایرانیان پیوسته همراه با آداب وسنن مخصوص بوده است. درمطالعه میتوان شباهتی میان

آداب به نوروز و سنت های بسیار کهن اقوام دیگر در مورد روز سالشان مشاهده کرد. البته نباید آداب نوروزی ایرانی

را تقلیدی ازدیگران دانست ، زیرا با پیگیری و پژوهش معلوم میشود که انگیزه نهانی و واقعی درفصل دوم " وندیداد"

ذکر شده است که «ایرانیان تحت ریاست اهورامزدا گرد آمدند وجمشید اعتدال ربیعی را به اهورامزدا هدیه کرد.» وبه

قول ابوریحان بیرونی ، فروهر زرتشت در نوروزبا اهورامزدا پنهانی ملاقات کرد وسرنوشتهای خوشبخت به مردمان

داده شد وبه قول قزوینی درروزاول فروردین که نام خدا "اورمزد" را برخود دارد ایرانیان معتقد هستند سرنوشت های

نیک و شاد میان مردم زمین تقسیم میشود و خیر و شر در این روز پخش میشود.

با وصفی که گذشت میتوان استنباط کرد که جشن روزسال نو وسنت مربوط به آن درحقیقت جنبه دینی باورهای ایرانی

داشت و انگیزه نهانی آن تقاضای باروری زمین و دارا بودن سالی خوب و بدون آفت و بیماری و سرشار از فراوانی و

نعمت بوده است.»

 

تاریخ مکتوبی نوروز

به نقل از "گل و گشت کتیبه 1385 " :

«نوروز ، جشنی به دیر سالی تاریخ و آیینی که نام و نشانش با فرهنگ پارسی گره خورده است.

تاریخ مکتوب ، پیشینه ی این جشن را به دوران هخامنشیان پیوند میدهد و نقوش و تصاویر برجسته ای درکنار دیگر

سنگ نبشته های تخت جمشید که ازحضورنمایندگان طبقات چند گانه ی مردم هنگام تقدیم هدایای نوروز حکایت میکند.

درمورد جشن نوروز و دوران ساسانیان ما ازمنابع وآگاهی های بیشتری برخورداریم. بیرونی مینویسد : «جشنها شش

روزبه درازا میکشید. روزنخست ابتدا مردی خوش سیما درحضورشاه بارمی یافت و سپس "دبیربد" و "موبد موبدان"

و "ارتشتاران" و "وزیران"...هر روزنمایندگان یکی ازطبقات مردم ازجمله" دهگانان" و" پیشه وران" و" بازرگانان"

و "صنعتگران" برای عرضه شاد باش به حضور پادشاه میرسیدند و هدیه ای تقدیم میکردند و هدیه ای متناسب با کار و

کسب خویش می ستادند.

پادشاه تاج برسر وبا پوشاک رسمی وارد تالار میشد. نخست یزدان را سپاس میگفت وخطابه ای میخواند و مراسمی برپا

میشد و در انتهای مراسم ، پادشاه خطابه ای دیگر بیان میکرد.»

 

 

 نمایندگان اقوام مختلف در تخت جمشید بهنگام اقوام آریایی بهنگام شاد باش نوروزی

 شاد باش نوروزی

 

باز کن  پنجره ها را و بها ران را باور کن

به نقل از نوشته آقای بهرام معصومی :

«جشن نوروز، بدون تردید یکی از زیباترین اعیاد جهان بوده واز منطقی ترین مبداء برای آغاز سال بشمار میرود. از

دیدگاه نجومی این روز مقارن با اعتدال ربیعی یعنی هنگامی است که خورشید روی مدار استوا قرار میگیرد و روز و

شب برابر میشود. بهرحال روزی است که طبیعت از خواب زمستانی بیدار میشود و زندگی با فر و شکوه و جلال

جاودانه اش آغاز میگردد و زیبایی آفرینش در والاترین چهره خود آشکار میشود.

ابو ریحان بیرونی در اثر ارزشمند خود «از رسم های پارسیان ، نوروز چیست» مینویسد :« نوروز نخستین روز از

فروردین ماه وپیشانی سال نواست وششم فروردین ماه "نوروز بزرگ" باشد زیرا که خسروان(منظورشاهان ساسانی)

بدان پنج روز، حق های خویشان و چاکران و گروه ها بگذارندی و حاجت ها روا کردند و آنگاه بدان روزششم خلوت

کردندی خاصگان را ، و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است که زمانه و بدو(پیدایش) ملک

(سرزمین) آغازید گردیدن.»

از نظر ملی و تاریخی ، نوروزباستانی زمانی است که جمشید شاه ازکارهای سازندگی فارغ شد ، مردمان درآسایش و

رفاه ، کشور در امنیت و آبادانی و همه احتیاجات به وفوریافت میگردید. به دیوان فرمان داد که تختی زرین و جواهر

نشان برای او آماده سازند و او را به هوا برند واین روز را آغازسال نو خواندند و فردوسی بزرگمان در اثر جاودانه

خود "شاهنامه" در همین رابطه می سراید :

«چو این کارهای وی آمد به جای

ز جای مهی ، برتر آورد پای

به فر کیانی یکی تخت ساخت

چه مایه برو گوهر اندر نشاخت

که جون خواستی دیو برداشتی

ز هامون به گردون بر افراشتی

چو خورشید تابان ، میان هوا

نشسته بر او شاه فرمانروا

سر سال نو ، هرمز فرودین

بر آسوده از رنج تن ، دل ز کین

چنین جشن فرخ از آن روزگار

بمانده از آن خسروان یادگار».

و از حکیم عمر خیام در "نوروزنامه" میخوانیم :

«...اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود یکی آنک هر سیصد و شصت

و پنج روز و ربعی ازشبانه روزبه اول دقیقه حمل(ماه اول بهار) باز آید به همان وقت و روز که رفته بود ، بدین

دقیقه نتواند آمدن ، چه هر سال از مدت همی کم شود (پایه گذار سال شمسی درایران ، حکیم عمر خیام بود همراه

با یاران دانشمندش ودر زمان ملک شاه سلجوقی که بدان "گاهشمار جلالی- ملکشاهی" یا "خیامی"گویند) و چون

جمشید آن روز را دریافت ، نوروزنام نهاد وجشن وآیین آورد وپس ازآن پادشاهان و دیگرمردمان بدو اقتدا کردند

و قصه چنین است که چون کیومرث اول ازملکوک عجم (عجم یعنی خارجی که منظورایرانیان است و چرا خیام

از عجم میگوید ونه از ایرانیان یا پارسیان؟!) به پادشاهی بنشست خواست که ایام سال وماه را نهد و تاریخ سازد

تا مردمان آن را بدانند ، نگریست که آن روز بامداد آفتاب به اول حمل آمد. موبدان عجم را گرد آورد و بفرمود

که تاریخ از اینجا آغاز کنند. موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند.»

...زرتشتیان دوران ساسانی قبل ازدید وبازدید نوروزی به پرستش و ستایش" دادار" یا اهورامزدا می پرداختند

و شاهان هخامنشی در این روز در"تالار آپادانا" بارعام میدادند. نمایندگان کشورهای بیگانه ، گروه های مختلف

به حضور پادشاه شرفیاب میشدند ، هدایایی تقدیم میکردند و در برابر ارمغانی وصول میداشتند. داریوش کبیردر

نوروزبه معبد بابل میرفت و دست "رب النوع" بابل را میگرفت. شاهان ساسانی با شکوه و جلال فراوان ، عید

نوروز را جشن میگرفتند وگرامی میداشتند.پادشاه با جامه ابریشمی وزیبا دربارگاه برتخت مخصوص می نشست

و "موبدان موبد" با سینی بزرگی که درآن نان ، سبزی ، شراب ، انگشتر، شمشیر،قلم و دوات بود با اسب و باز

به نزد وی میرفت و نوروز را شادباش میگفت....


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
پنج شنبه 103 اردیبهشت 27
امروز:   15 بازدید
دیروز:   38  بازدید
فهرست
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
جم جمه
یوسف نکوئی
جم جمه (زمزم) نام چشمه ایست که رود لاکم از آن سر جشمه می گیرد و مرز بین سرحدات ایل بختیاری و ایل بهمئی است و در لاکم مناظر چشم نوازی را بوجود آورده است
لوگوی خودم
جم جمه
اوقات شرعی
لینک دوستان
آرشیو
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com